641) حکایات دیدههای برزخی /41
حوض كوثر[1]
عبداللّه بن سنان مىگويد: از حضرت صادق عليهالسلام درباره حوض كوثر سؤال كردم. حضرت فرمود: حوض وسيعى است ما بين بصره و صنعاء، آيا دوست دارى آن را ببينى؟ عرض كردم: فدايت شوم! بلى. حضرت دست مرا گرفت و مرا از مدينه بيرون برد و سپس پاى خود را به زمين زد، پس ناگاه ديدم؛ نهرى جارى است، از يك جانبش آب زلالى كه از برف سفيدتر بود و از جانب ديگرش شيرى كه از برف سفيدتر بود، و از وسط اين نهر شرابى كه از ياقوت زيباتر بود، جارى بود، و من هرگز نوشيدنىهاى بين آب و شير مانند آن نديده بودم. عرض كردم: فدايت شوم! اين نهر از كجا خارج مىشود و سرچشمهاش كجاست؟ حضرت فرمود: اينها چشمههايى هستند كه خداوند وصف آنها را در قرآن مجيد بيان فرموده است: «چشمهاى است از آب، و چشمهاى است از شير، و چشمهاى است از شراب كه در اين نهر جارى است.» و بر اطراف اين نهر درختهايى سرسبز و خرم بود و بر شاخههاى آنها حوريّههاى بهشتىاى ديدم بسيار زيبا و توصيفناپذير، و به دست آنها ظرفهايى بود كه من به نيكويى و زيبايى آنها نديده بودم. آن ظرفها از ظرفهاى دنيايى نبود؛ سپس حضرت به يكى از آن حوريّهها نزديك شده و اشاره فرمود كه قدرى آب به ما بده. من آن حوريه را نگاه مىكردم، وقتى خم شد و مىخواست آب از نهر بردارد، ديدم درخت هم با او خم شد، حوريّه ظرف را در نهر فرو برده و از آن پر كرده و به حضرت داد، و حضرت به من دادند. من از آن نوشيدم و سوگند به خدا كه هيچ آشاميدنى به آن گوارايى و به آن لذت نياشاميده بودم و بوى آن مانند بوى مشك فرحآور و دلانگيز بود. چون در آن كاسه نگاه كردم، سه رنگ نوشيدنى ديدم، عرض كردم: فدايت شوم! فوق تصور است! من اصلاً فكر نمىكردم كه اينگونه باشد. حضرت فرمود: اين كوچكترين چيزى است كه خداوند براى شيعيان ما مقدّر فرموده است، چون مؤمن وفات يابد روحش به اين نهر مىآيد و در باغهاى اطراف اين نهر به تفرج و تفريح مشغول مىگردد، و از آبهاى اين نهر مىآشامد و دشمن ما چون وفات يابد، روحش به وادى برهوت مىرود، و در عذاب برهوت جاودان خواهد بود، و از زقوم آن مىخورد، و از حميم آن مىآشامد؛ پس، از اين وادى به خدا پناه ببريد.
[1] . الاختصاص، ص 321ـ322؛ بحارالانوار، ج 7، ص 272.
بسم الله الرحمن الرحیم
