حوض كوثر[1]

عبداللّه‏ بن سنان مى‏گويد: از حضرت صادق عليه‏السلام درباره حوض كوثر سؤال كردم. حضرت فرمود: حوض وسيعى است ما بين بصره و صنعاء، آيا دوست دارى آن را ببينى؟ عرض كردم: فدايت شوم! بلى. حضرت دست مرا گرفت و مرا از مدينه بيرون برد و سپس پاى خود را به زمين زد، پس ناگاه ديدم؛ نهرى جارى است، از يك جانبش آب زلالى كه از برف سفيدتر بود و از جانب ديگرش شيرى كه از برف سفيدتر بود، و از وسط اين نهر شرابى كه از ياقوت زيباتر بود، جارى بود، و من هرگز نوشيدنى‏هاى بين آب و شير مانند آن نديده بودم. عرض كردم: فدايت شوم! اين نهر از كجا خارج مى‏شود و سرچشمه‏اش كجاست؟ حضرت فرمود: اين‏ها چشمه‏هايى هستند كه خداوند وصف آن‏ها را در قرآن مجيد بيان فرموده است: «چشمه‏اى است از آب، و چشمه‏اى است از شير، و چشمه‏اى است از شراب كه در اين نهر جارى است.» و بر اطراف اين نهر درخت‏هايى سرسبز و خرم بود و بر شاخه‏هاى آن‏ها حوريّه‏هاى بهشتى‏اى ديدم بسيار زيبا و توصيف‏ناپذير، و به دست آن‏ها ظرف‏هايى بود كه من به نيكويى و زيبايى آن‏ها نديده بودم. آن ظرف‏ها از ظرف‏هاى دنيايى نبود؛ سپس حضرت به يكى از آن حوريّه‏ها نزديك شده و اشاره فرمود كه قدرى آب به ما بده. من آن حوريه را نگاه مى‏كردم، وقتى خم شد و مى‏خواست آب از نهر بردارد، ديدم درخت هم با او خم شد، حوريّه ظرف را در نهر فرو برده و از آن پر كرده و به حضرت داد، و حضرت به من دادند. من از آن نوشيدم و سوگند به خدا كه هيچ آشاميدنى به آن گوارايى و به آن لذت نياشاميده بودم و بوى آن مانند بوى مشك فرح‏آور و دل‏انگيز بود. چون در آن كاسه نگاه كردم، سه رنگ نوشيدنى ديدم، عرض كردم: فدايت شوم! فوق تصور است! من اصلاً فكر نمى‏كردم كه اين‏گونه باشد. حضرت فرمود: اين كوچك‏ترين چيزى است كه خداوند براى شيعيان ما مقدّر فرموده است، چون مؤمن وفات يابد روحش به اين نهر مى‏آيد و در باغ‏هاى اطراف اين نهر به تفرج و تفريح مشغول مى‏گردد، و از آب‏هاى اين نهر مى‏آشامد و دشمن ما چون وفات يابد، روحش به وادى برهوت مى‏رود، و در عذاب برهوت جاودان خواهد بود، و از زقوم آن مى‏خورد، و از حميم آن مى‏آشامد؛ پس، از اين وادى به خدا پناه ببريد.


[1] . الاختصاص، ص 321ـ322؛ بحارالانوار، ج 7، ص 272.