530)  نظریه تحدی و علت گونه‌گونی آیات تحدی

سؤال: مراد از تحدی چیست و قرآن چگونه تحدی کرده است؟

پاسخ: تحدی به معنای هماورد خواستن و به مبارزه طلبیدن است و در اصطلاح قرآنی، مبارزه طلبی خدای متعال از همگان است تا اگر در حقانیت قرآن و رسالت پیامبر اکرم(ص) تردید دارند، مانند قرآن یا قسمتی از آن را بیاورند. آیات ذیل بیان کننده تحدی قرآن است:

  1. قصص، 49: (قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ )

  2. اسراء، 88: (قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا)

  3. یونس، 38: (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ)

  4. هود، 13: (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ)

  5. طور، 34: (أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ × فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ[1] مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ)

  6. بقره، 23: (وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ)

    چینش آیات یاد شده بر اساس فهرست روایات ترتیب نزول است (البته با صرف نظر از ضعف شدید سندی و محتوایی آن‌ها)؛ در نتیجه، نمی­توان بر اساس ترتیب نزول – اگر آن را بپذیریم – گونه‌گونی مقدار مورد مطالبه در آیات تحدی را توجیه کنیم.

در خصوص توجیه این گونه‌گونی، نظریات گوناگونی وجود دارد و به باور نگارنده محتمل‌ترین و صحیح‌ترین دیدگاه آن است که این گونه‌گونی به نظریه تحدی مربوط است. برای این‌که مطلب روشن شود، ابتدا نظریه تحدی و سپس توجیه گونه‌گونی آیات تحدی به اختصار بیان می‌شود. گفتنی است تفصیل مطلب در مقاله «واکاوی ملاک تحدی در قرآن و نقد منطق تنزلی» (پژوهش‌های قرآنی, شماره 79، 1395) و با تفصیل بیشتر در کتاب «اعجاز و تحدی و نقد شبهات» (پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) که هر دو نگاشته نگارنده است، آمده است. البته پیش از بیان مطلب لازم است یادآور شویم که از بررسی آیات یاد شده به دست می­آید تحدی به اعجاز بیانی و تأثیری قرآن اختصاص ندارد و ابعاد دیگر مانند محتوا و مفاهیم و نیز دیگر وجوه اعجاز را شامل می­شود؛ چنان که آیه 49 سوره قصص بر جنبه هدایت بخشی و مفاهیم متعالی قرآن صراحت دارد. البته غالباً تحدی در صدر اسلام با توجه به تخصص و درک و آگاهی مخاطبان قرآن، به اعجاز بیانی و تأثیری مربوط بوده است،[2] هرچند اعجاز غیبی و معارفی و تشریعی نیز تا حدی مورد نظر بوده است.[3]

نظریه تحدی: خدای متعال ابتدا به همه قرآن تحدی می‌کند، آن‌گاه تخفیف داده و تحدی را به یک سوره در لفظ و محتوا تنزل می‌دهد. تحدی به لفظ و محتوا یعنی مثلاً کسی نمی‌تواند محتوای یک سوره را در قالب دیگری ارائه کند بلکه باید محتوا نیز تازه باشد. این تنزل برای افرادی که در ادبیات و زبان عرب تخصص ویژه داشتند، به گونه دیگری نیز اتفاق افتاد (که به نظر ساده‌تر از یک سوره در لفظ و محتواست)؛ به این صورت که  تحدی از محتوا برداشته و تنها بر قالب و لفظ تمرکز شد ولی به شرط این که محتوای ده سوره در قالب‌های جدیدی عرضه شود؛ مثلاً محتوای سوره فیل و کوثر و ... در قالب‌های جدیدی عرضه شود. در این تحدی ارائه محتوای یک سوره در قالب جدید کافی نیست (هرچند همان هم از دست هیچ کس تا کنون بر نیامده است).

 پس از این دو نوع تنزّل، باز تنزّل دیگری اتفاق افتاد و آن این بود که به جای یک سوره با عبارت «بحدیث مثله» قالب سوره نیز برداشته شده و به مجموعه‌ای از آیات که معنای کاملی را منعقد می‌کنند، بسنده شد و به این ترتیب کار بیش از پیش بر معارضان ساده گردید.

توجیه گونه‌گونی آیات تحدی:

بر اساس نظریه یاد شده و با توجه به سیاق آیات تحدی، توجیه گونه‌گونی آیات تحدی به قرار ذیل است:

کل قرآن: آیه 88 سوره اسراء در فضایی نازل شده که سخن از علم ‌الهی دارد. خدای متعال پس از این که بیان می‌کند جن و انس که مخاطبان قرآن هستند، جز اندکی از علم در اختیار ندارند، احتجاج در این آیه را مطرح فرموده است. در فضای حاکم بر این آیه، انکاری از مخاطبان گزارش نشده است، برخلاف آیات یونس و هود و طور. جالب این که آیه 88 زمینه و مقدمه آیه 89 است که در آن سخن از همه قرآن به میان آمده است؛ ازاین‌رو ملاک تحدی را همه قرآن در نظر گرفته است.

یک سوره (در لفظ و محتوا): آیه 38 سوره یونس در فضایی قرار دارد که اولا، اتهام به افترا از سوی مخاطبان آن صورت گرفته و ثانیا، علم و آگاهی مخاطبان به چالش کشیده شده است؛ از این رو تنزل به یک سوره در لفظ و محتواست.

ده سوره (مفتریات؛ تنها در لفظ و قالب): فضای حاکم بر آیه 13 سوره هود، فضای دنیا طلبی و نگاه ساده جاهلان و بی‌خردان مشرکان مکه است. طبیعی است تحریض و تقریع آنها به این است که از آنها خواسته شود آنچه در آن تخصص دارند، به کار گیرند و به میدان بیایند؛ ازاین‌رو ده سوره مفتریات ملاک قرار داده شده است.

بحدیث مثله: فضای حاکم بر آیه 35 سوره طور، فضایی توأم با استدلال است. مخاطبان، منکر و اتهام زننده و ظاهرا از مشرکان‌ هستند؛ ازاین‌رو خدای متعال آنها را ضمن توجه دادن به اندیشیدن، به آسان‌ترین وجهِ متناسب به مبارزه فرا می‌خواند.

تفصیل مطلب را در مقاله و کتاب یاد شده ببینید.

 

 


[1] . «حدیث» را برخی همه قرآن می­دانند و برخی آن را شامل قسمتی از قرآن که معنای کاملی را می­رساند نیز می­دانند؛ نظیر آیه دین، آیه الکرسی و مانند آن­‌ها.

[2] . قرآن در تحدی از امی بودن نویسنده و نیز تنها بودن او کوتاه آمده است تا مخاطبان عرب را که توانایی در سخنوری جزو افتخارات و امتیازات آن­‌ها به شمار می­ رفت، تحریک کند؛ آن گونه که اگر برای آن­‌ها آوردن مانند سوره­ای از قرآن ممکن بود، حتی لحظه‌­ای درنگ نمی­‌کردند؛ اما آن­‌ها که از اصلی­‌ترین توانایی خود به شدت سرخورده و ناامید بودند، آسان­‌ترین راه برای نابودی اسلام را به دشوارترین راه بدل کردند، و به جای قلم، سلاح ناکارآمد را به دست گرفتند،‌جان و مالشان را در معرض خطر قرار دادند و به جنگ نظامی علیه اسلام آمدند. 

[3] . برای آگاهی بیشتر ر.ک:‌ اعجاز و تحدی، جواهری.

529) ترجمه مزجی سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)/4

26-27: بیان فضل خدا بر مردم و تحذیر آن‌ها از فتنه شیطان

(آيه 26)- اخطار به همه فرزندان آدم

در ادامه بحث پیشین و برای بهره‌برداری از آن می‌فرماید: «اى فرزندان آدم! ما لباسى برای شما فرو فرستاديم، كه زشتي‌هاى بدنتان را می‌پوشاند» (يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ) و افزون بر آن «مايه زينت شماست» (وَ رِيشاً). تذکر به نزول لباس مؤیّدی است بر آنچه در بالا گفتیم که لباس بهشتی که از حضرت آدم و همسرش حوّا به سبب تخلف فرو ریخت و یا برطرف شد و کنار رفت، لباس ناشناخته و ویژه‌ای بوده‌ است که پس از آن، آدم و حوا خود را پشت برگ‌ها پنهان کردند‌ و یا مطابق گفته بیشتر مفسران، از برگ‌ها برای پنهان کردن شرمگاه‌ بهره گرفتند.

توجه: اگر از بین رفتن لباس بهشتی را کنایه از تغییر ماهیت در جسم آدم و حوا بگیریم، آن‌گاه فراز «ِيَنزِعُ عَنهُمَا لِبَاسَهُم» در آیه 27 نوعی استعاره خواهد بود.

لغت:‌ " ريش" در اصل واژه عربى، به معنى پرهاى پرندگان است و از آنجا كه پرهاى پرندگان لباسى طبيعى در اندام آنها است، به هر گونه لباس، نيز گفته مى‏شود، ولى چون پرهاى پرندگان غالبا به رنگهاى مختلف و زيبا است، يك نوع مفهوم زينت در معنى كلمه" ريش" افتاده است، علاوه بر اين به پارچه‏هايى كه روى زين اسب و يا جهاز شتر مى‏اندازند" ريش" گفته مى‏شود. بعضى از مفسران و اهل لغت نيز آن را به معنى وسيعترى اطلاق كرده‏اند و آن هر گونه اثاث و وسائل مورد نياز انسان است، اما مناسبتر در آيه فوق همان لباسهاى زينتى و جالب است. (تفسیر نمونه)

این فایده لباس ظاهری، اما لباس باطنی: «و لباس خوشتن‌داری و تقوا [که مانع انحراف و گناه می‌شود] بهتر است» (وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ).

و در پايان آيه مى‏افزاید: «اين [لباس (ظاهری یا تقوا یا هر دو)] از آيات و نشانه‏هاى خداست‏ تا بندگان متذكر نعمت‌هاى پروردگار شوند.» (ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ).

(آيه 27)- عبرتی برای همیشه!

«اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباس [ویژه و ناشناخته] آنان را از اندامشان بيرون كرد، تا آنچه را خوشآیندشان نبود، نشانشان دهد» (يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما).

در خصوص شیطان باید کاملاً هشیار باشید؛ زیرا: «او و دار و دسته‏اش شما را از آنجا كه شما آنان را نمى‏بينيد، مى‏بينند»: (إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ).

البته آن‌ها بر مؤمنان تسلط ندارند، بلکه «ما شياطين را اوليای [سرپرست و مسلط بر] افراد بى‏ايمان قرار داديم» (إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ) پس اگر انسان با ایمان باشد، ندیدن شیاطین به او ضرری نمی‌رساند.

528) ترجمه مزجی سوره اَعراف (در 51 بند یا موضوع)/3

19-25: آدم در بهشت و خروج از آن بسبب افتادن در دام ابلیس

(آيه 19)- وسوسه‏ هاى شيطان

در ادامه به فصل ديگرى از سرگذشت آدم ع اشاره کرده، می‌فرماید: «و اى آدم! تو و همسرت در بهشت سكونت اختيار كنيد [حضرت آدم و حوّا در بدو خلقت در بهشت نبودند ولی بعد به سوى بهشت راهنمايى شدند] »: (وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ).

نخستین تکلیف: «و از هر جا [و هر نوع ميوه‏اى‏] كه خواستيد بخوريد، اما به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد بود» (فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ).

(آيه 20)- سپس شيطان كه بر اثر سجده نكردن از درگاه خدا رانده شده بود و تصميم قاطع داشت تا آنجا كه مى‏تواند از آدم و فرزندانش انتقام بگيرد «آن‌ها را وسوسه کرد تا آنچه خوش نداشتند آشکار شود، آشکار کند. [مفسران آن را به شرمگاه ترجمه کرده‌اند ولی ممکن است – با توجه به همنشینی با وسوس[1] - برخی صفات زشت مانند طمع باشد]» (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما).

لغت: «موارات» پوشاندن در پس پرده است. و «سوآت» جمع «سوأة» و به معناى عضوى است كه آدمى از برهنه كردن و اظهار آن شرم مى‏دارد. (المیزان) همچنین می‌تواند به معنای چیزی باشد که انسان از ظاهر شدنش خوش ندارد. (معنای کاربردی)

لذا نخست به آدم و همسرش گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر از اين جهت كه [اگر از آن بخوريد يا] فرشته خواهيد شد يا از جاودانان در عمر خواهید بود» (وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ).

(آيه 21)- شیطان در ادامه و برای محکم‌کاری «سوگند خورد كه البته من خيرخواه شما هستم»! (وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ).

(آيه 22)- آدم كه هنوز تجربه كافى در زندگى نداشت، و گرفتار دامهاى شيطان و خدعه و دروغ و نيرنگ نشده بود، تسليم فريب شيطان شد، و به اين ترتيب شيطان «آن‌ها را با فريب [از مقامشان] فرود آورد» (فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ).

لغت: " دلى" از ماده" تدليه" به معنى فرستادن دلو در چاه است كه آن را به ريسمانى بسته و تدريجا در چاه پائين برند، و اين در حقيقت كنايه لطيفى از اين معنى است كه شيطان با طناب مكر و فريب، آن‌ها را از مقام والايشان فرود آورد و به چاهسار مشكلات و دورى از رحمت حق افكند. (تفسیر نمونه)

«همين كه آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشيدند، شرمگاهشان آشكار گشت [و بر اساس تفسیری که کردیم، چیز ناپسندی از هر دو آشکار شد (که با حالت ابهام رها شده). ظاهر برخی روایات – فارغ از بررسی سندی - تفسیر به شرمگاه‌ را تأیید می‌کند.]» (فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما).

از اين آيه به خوبى استفاده مى‏شود كه آن‌ها قبل از ارتكاب اين خلاف، برهنه نبودند بلكه پوششى داشتند كه در قرآن، نامى از چگونگى اين پوشش برده نشده است، اما هر چه بوده است، نشانه اى براى شخصيت آدم و حوا و احترام آن‌ها محسوب مى‏شده كه با نافرمانى از اندامشان فرو ريخته است. (تفسیر نمونه)

قرآن سپس مى‏فرماید: هنگامى كه آدم و حوّا چنين ديدند «بلافاصله از برگ‌هاى درختان بهشتى براى پوشيدن اندام خود، استفاده كردند [این ترجمه بر اساس پذیرش برخی روایات است ولی اگر کسی روایات را به لحاظ اشکال سندی یا محتوایی نپذیرد، علی القاعده باید این فراز از آیه را به پوشاندن همه بدن تفسیر کند؛ یعنی آن دو که مثلاً درونشان ظاهر شده بود، از شدت خجالت خود را پشت یا زیر برگ‌های درختان پنهان کردند که با آن وضع دیده نشوند.]» (وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ)

«و [در اين موقع] پروردگارشان ندا داد كه مگر شما را از آن درخت نهى نكردم و نگفتم كه شيطان دشمنی آشكار و سرسخت برای شماست؟!» (وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ؟!)

ترجمه مزجی قرآن با رسم الخط عثمان طه، ص 153

(آيه 23)- بازگشت آدم به سوى خدا

سر انجام هنگامى كه آدم و حوّا، به نقشه شيطانى ابليس آگاه شدند و نتيجه كار خلاف خود را ديدند، به فكر جبران گذشته افتادند و نخستين گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خويشتن، در پيشگاه خدا قرار دادند و «گفتند: پروردگار! ما بر خود ستم كرديم» (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا)

«و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نکنی قطعاً از زيانكاران خواهيم بود.» (وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ).

(آيه 24)- گرچه توبه خالصانه آدم و همسرش در پيشگاه خدا پذيرفته شد ولى به هر حال اثر وضعى آن عمل دامانشان را گرفت و دستور خارج شدن از بهشت از سوى خداوند صادر شد: «فرمود: فرود آييد در حالى كه بعضی از شما [بنی‌آدم] با بعضی دیگر دشمن خواهيد بود» (قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).

«و تا مدت معينى برای شما در زمین استقرار و برخورداری خواهد بود [و بعد به عالم برزخ و قیامت خواهید رفت].» (وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ).

(آيه 25)- و نیز «فرمود: در زمين زندگى مى‏كنيد و در آن مى‏ميريد، و از همان [براى حساب در روز رستاخيز] برانگيخته خواهيد شد.» (قالَ‏ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ).

 


[1] . این را می‌توان نمونه‌ای از تأثیر بلاغی در تفسیر نامید. چه بر اساس روایات و چه تفسیری که ارائه شد، می‌بایست رابطه منطقی بین وسوسه کردن و ظاهر شدن سوآت در نظر گرفت؛ زیرا اگر صرف لباس معمولی در نظر گرفته شود و نه لباس ویژه ناشناخته بهشتی، رابطه آن با فریب خوردن آشکار نیست و ایجاد سؤال می‌کند. مطابق روایات لباس بهشتی که ویژه انسان‌هایی بوده که هیچ نوع مخالفتی با اوامر ارشادی و مولوی پروردگار نمی‌کنند،‌ از بدن آن‌ها زایل شده و آن‌ها تمام بدن خود را پوشانده‌اند. اگر بگوییم صرفاً شرمگاه آشکار شده یعنی تأثیر خوردن آن میوه بوده،‌ آن‌گاه انبوهی از سؤالات بی‌پاسخ پیرامون داستان رژه خواهند رفت. شاید ساده‌ترین تفسیر بی‌حاشیه همان باشد که گفتیم ولی اشکالش این است که هیچ مفسیری تا کنون با این نگاه آیه را ندیدیه و یا حقیر ندیده‌ام که کسی این گونه بگوید و اشکال دیگرش این است که با برخی روایات همخوان نیست هرچند با برخی دیگر همراه است، مانند روایتی که درخت را درخت حسد تفسیر کرده‌اند. ضمناً‌ نباید از اختلافات بین روایات نیز غفلت کرد و در هر صورت،‌ همه این تفاسیر صرفا احتمالی است و آنچه الفاظ آیات در اختیار ما قرار می‌دهد، با صرف نظر از روایات، به تفسیر مختار نزدیک‌تر است.